English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8470 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nerf U تصادف با اتومبیل دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accident U تصادف اتومبیل
accidents U تصادف اتومبیل
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
impingement U تصادف
accidentalism U تصادف
coincidences U تصادف
occurrences U تصادف
accidentalness U تصادف
at random U به تصادف
accident U تصادف
encounter U تصادف
accidents U تصادف
collisions U تصادف
shunts U تصادف
encounters U تصادف
encountering U تصادف
encountered U تصادف
occurance U تصادف
randomly U تصادف
shunted U تصادف
shunt U تصادف
random U تصادف
fortuity U تصادف
chancing U تصادف
occurence U تصادف
chances U تصادف
chance U تصادف
concurrence U تصادف
collision U تصادف
gambling U تصادف
coincidence U تصادف
occurrence U تصادف
chanced U تصادف
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
jar U تصادف کردن
jarred U تصادف کردن
jars U تصادف کردن
hits U ضربت تصادف
hit U ضربت تصادف
come into collision U تصادف کردن
collided U تصادف کردن
to come in to collision U تصادف کردن
to tun a U تصادف کردن با
to blunder upon U به تصادف برخوردن به
incidentally <adv.> U بطور تصادف
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
random <adj.> U برحسب تصادف
impinged U تصادف کردن
impinges U تصادف کردن
incidence U تصادف وقوع
occurrence U تصادف رویداد
incidental <adj.> U برحسب تصادف
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
accidentally <adv.> U بطور تصادف
fortuitously <adv.> U بطور تصادف
coincidentally <adv.> U بطور تصادف
by hazard <adv.> U بطور تصادف
by happenstance <adv.> U بطور تصادف
by chance <adv.> U بطور تصادف
by a coincidence <adv.> U بطور تصادف
by accident <adv.> U بطور تصادف
at random <adv.> U بطور تصادف
as it happens <adv.> U بطور تصادف
accidently <adv.> U بطور تصادف
occurrences U تصادف رویداد
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
run upon U تصادف کردن با
collide U تصادف کردن
impinge U تصادف کردن
collides U تصادف کردن
colliding U تصادف کردن
crush U تصادف کردن
crushed U تصادف کردن
hitting U ضربت تصادف
accidentalism U تصادف گرایی
crushes U تصادف کردن
run against U تصادف کردن با
haphazardly U برحسب تصادف
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
hit or miss U برحسب تصادف
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
accidental <adj.> U برحسب تصادف
pile-ups U تصادف چند ماشین
bops U تصادف کردن برخوردکردن
accidence U پیش امد تصادف
bopping U تصادف کردن برخوردکردن
Accidentally. By chance. By accident. بر حسب تصادف [تصادفا]
endo U تصادف منجر به واژگونی
bop U تصادف کردن برخوردکردن
To have an accident. دچار تصادف شدن
pile-up U تصادف چند ماشین
to fall across anything به چیزی تصادف کردن
What a coincidence ! U چه تصادف ( اتفاق )عجیبی
By a happy coincidence. U دراثر حسن تصادف
smack into <idiom> U بهم خوردن ،تصادف
occasion U تصادف باعث شدن
log jam U تصادف موج سواران
run into U برخوردن تصادف کردن با
hurtles U با چیزی تصادف کردن
There has been an accident. تصادف شده است.
hurtled U با چیزی تصادف کردن
hurtling U با چیزی تصادف کردن
hurtle U با چیزی تصادف کردن
occasions U تصادف باعث شدن
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
bopped U تصادف کردن برخوردکردن
occasioned U تصادف باعث شدن
occasioning U تصادف باعث شدن
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
hurtled U تصادف کردن مصادف شدن
He was involved in a road accident. U او [مرد] در یک تصادف جاده ای بود.
to run upon any one U بکسی برخورد یا تصادف کردن
strikes U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
hurtle U تصادف کردن مصادف شدن
hurtles U تصادف کردن مصادف شدن
posttraumatic U واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
to i. on something U به چیزی خوردن یا تصادف کردن
hurtling U تصادف کردن مصادف شدن
strike U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
casualism U اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
crashed U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
Accidents wI'll happen. U چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
car jack U جک اتومبیل
automobiles U اتومبیل
horseless carriage U اتومبیل
motor coach jack U جک اتومبیل
cars U اتومبیل
automobile U اتومبیل
car U اتومبیل
autocar U اتومبیل
sqark plug U در اتومبیل
jack U جک اتومبیل
speedway U اتومبیل رو
jacks U جک اتومبیل
pony car U اتومبیل دو در
hobby car U اتومبیل دو در
mule U اتومبیل تمرین
automobile body sheet U بدنه اتومبیل
auto radio U رادیوی اتومبیل
auto radio U گیرنده اتومبیل
radiators U رادیاتور اتومبیل
auto body sheet U بدنه اتومبیل
automobile body U اطاق اتومبیل
auto body U اطاق اتومبیل
driver U اتومبیل ران
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
a large car U یک اتومبیل بزرگ
mules U اتومبیل تمرین
motoring U تکنیک اتومبیل
a small car U یک اتومبیل کوچک
radiator U رادیاتور اتومبیل
automotive wrench U اچار اتومبیل
motorcar industry U صنعت اتومبیل
automotive industry U صنعت اتومبیل
automotive U صنعت اتومبیل
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
automobile fuse U فیوز اتومبیل
motorcar engine U موتور اتومبیل
automotive engine U موتور اتومبیل
automobile engine U موتور اتومبیل
automobile battery U باتری اتومبیل
drivers U اتومبیل ران
hoods U کاپوت اتومبیل
estate cars U اتومبیل استیشن
license plate U نمرهی اتومبیل
license plates U نمرهی اتومبیل
bonnets U کاپوت اتومبیل
patrol car U اتومبیل گشتی
Recent search history Forum search
1popsicle
1جوش آوردن اتومبیل
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1معنی زغال دینام اتومبیل
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com